ناصرخسرو

ناصرخسرو

قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱۰

۱

هشیار باش و خفته مرو تیز بر ستور

تا نوفتد ستور تو ناگه به جر و لور

۲

موری تو و فلک به مثل زنده پیل مست

دارد هگرز طاقت با پیل مست، مور؟

۳

شور است آب او ننشاندت تشنگی

گر نیستی ستور مخور آب تلخ و شور

۴

بیدار شو زخواب، سوی مردمی گرای

یکبارگی مخسپ همه عمر بر ستور

۵

زنهار تا چنان نکنی کان سفیه گفت

«چون قیر به سیاه گلیمی که گشت بور»

۶

لختی عنان مرکب بدخوت بازکش

تا دست‌ها فرو ننهد مرکبت به گور

۷

گیتیت بر مثال یکی بدخو اژدهاست

پرهیزدار و با دم این اژدها مشور

۸

شاهان دو صد هزار فرو خورد و خوار کرد

از تو فزون به ملک و به مال و به جاه و زور

۹

از بی‌وفا وفا به غنیمت شمار ازانک

یک قطره آب نادره باشد زچشم کور

۱۰

گر نیستت چو نوش خور و چون خزت گلیم

بنگر به یار خویش که او گرسنه است و عور

۱۱

ای کرده خویشتن به جفا و ستم سمر

تا پوستین بودت یکی، بادبان سمور

۱۲

وز بهر خز و بز و خورش‌های چرب و نرم

گاهی به بحر رومی و گاهی به کوه غور

۱۳

هردو یکی شود چو زحلقت فرو گذشت

حلوا و نان خشک در آن تافته تنور

۱۴

آن کس که داشت آنچه نداری تو او کجاست؟

کار چو تار او همه آشفته گشت و تور

۱۵

پای تو مرکب است و کف دست مشربه است

گر نیست اسپ تازی و نه مشربه بلور

۱۶

اکنون نگر به کار که کارت به دست توست

برگ سفر بساز و بکن کارها به هور

۱۷

بار درخت دهر توی جهد کن مگر

بی مغز نوفتی ز درختت چو گوز غور

۱۸

غره مشو بدانکه تو را طاهر است نام

طاهر نباشد آنکه پلید است و بی طهور

۱۹

فعل نکو ز نسبت بهتر، کز این قبل

به شد ز سیمجور براهیم سیمجور

۲۰

بنگر به چشم بسته به پل بر همی روی

بسیار بر مجه به مثال گوزن و گور

۲۱

این کالبد خنور تو بوده‌است شست سال

بنمای تا چه حاصل کردی در این خنور

تصاویر و صوت

دیوان ناصر خسرو به اهتمام جهانگیر منصور - ناصر بن خسرو بن حارث القبادیانی البلخی - تصویر ۲۴۴
دیوان اشعار حکیم ناصر خسرو قبادیانی به اهتمام مجتبی مینوی و مهدی محقق - ج ۱ - ناصر خسرو قبادیانی - تصویر ۳۷۷
دیوان قصاید و مقطعات ناصر خسرو (بضمیمه روشنائینامه و سعادتنامه و رساله ای بنثر با فهرست اعلام و تعلیقات) با مقدمهٔ تقی‌زاده - ابومعین حمیدالدین ناصر بن خسرو قبادیانی - تصویر ۳۱۴

نظرات

user_image
جهن یزداد
۱۴۰۲/۱۱/۰۹ - ۱۴:۲۳:۱۲
هشیار باش و خفته مرو تیز بر ستورتا نوفتد ستور تو ناگه به جَر ولورشور است آب او ننشاندت تشنگیگر نیستی ستور مخور آب تلخ و شور بیدار شو زخواب، سوی مردمی گراییکبارگی مخسپ همه  گاه بر ستور گیتی ترا بسان  یکی بدخو اژدهاستپرهیزدار و با دم این اژدها مشور