ناصرخسرو

ناصرخسرو

قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۵

۱

ای فگنده امل دراز آهنگ

پست منشین که نیست جای درنگ

۲

تو چو نخچیر دل به سوی چرا

دهر پوشیده بر تو پوست پلنگ

۳

دل نهادی در این سرای سپنج

سنگ بسیار ساختی بر سنگ

۴

چون گرفتی قرار و پست نشست

برکش اکنون بر اسپ رفتن تنگ

۵

لشکری هر گهی که آخر کرد

نبود زان سپس بسیش درنگ

۶

هر سوی شادمان به نقش و نگار

که بمرد آنکه نقش کرد ار تنگ

۷

غایت رنگ‌هاست رنگ سیاه

کی سیه کم شود به دیگر رنگ؟

۸

ای به بی‌دانشی شده شب و روز

فتنه بر دهر و دهر بر تو به جنگ

۹

دشمن از تو همی گریزد و تو

سخت در دامنش زده‌ستی چنگ

۱۰

زی تو آید عدو چو نصرت یافت

کرده دل تنگ و روی پر آژنگ؟

۱۱

زین جهان چونکه او مظفر گشت

کرده خیره سوی گریز آهنگ

۱۲

گرت هوش است و سنگ‌دار حذر،

ای خردمند، از این عظیم نهنگ

۱۳

هوش و سنگت برد به گردون سر

که بدین یافت سروری هوشنگ

۱۴

برکشد هوش مرد را از چاه

گاه بخشدش و مسند و اورنگ

۱۵

وگرش تخت و گه نبود رواست

بهتر از تخت و گه بود هش و هنگ

۱۶

دانش آموز و بخت را منگر

از دلت بخت کی زداید زنگ؟

۱۷

بخت آبی است گه خوش و گه شور

گاه تیرهٔ سیاه و گاه چو زنگ

۱۸

بخت مردی است از قیاس دو روی

خلق گشته بدو درون آونگ

۱۹

به یکی چنگش آخته دشنه است

به دگر چنگ می‌نوازد چنگ

۲۰

چون بیاشفت بر کلنگ در ابر

گم شود راه بر پرنده کلنگ

۲۱

ور به جیحون بر از تو برگردد

متحیر بماندت بر گنگ

۲۲

هیچ کس را به بخت فخری نیست

زانکه او جفت نیست با فرهنگ

۲۳

به یک اندازه‌اند بر در بخت

مرد فرهنگ با مقامر و شنگ

۲۴

سبب خشم بخت پیدا نیست

شکرش را جدا مدان ز شرنگ

۲۵

وین چنین چیز دیو باشد و من

از چنین دیو ننگ دارم، ننگ

۲۶

نروم اندر این بزرگ رمه

که بدو در نهاز شد بز لنگ

۲۷

ای پسر، با جهان مدارا کن

وز جفاهای او منال و ملنگ

۲۸

چون برآشفته گشت یک چندی

دوردار از پلنگ بدخو رنگ

۲۹

من به اندک زمان بسی دیدم

این چنین های‌های و لنگالنگ

۳۰

پست بنشین و چشم دار بدانک

زود زیر و زبر شود نیرنگ

۳۱

دهر با صابران ندارد پای

مثلی زد لطیف آن سرهنگ

۳۲

که «چو گربه به زیر بنشیند

موش را سر بگردد اندر غنگ»

۳۳

سپس بی هشان خلق مرو

گر نخوردی تو همچو ایشان بنگ

۳۴

ور جهان پر شد از مگس منداز

بر مگس خیره خیره تیر خدنگ

۳۵

هرکه او گامی از تو دور شود

تو ازو دور شو به صد فرسنگ

۳۶

سنت حجت خراسان گیر

کار کوته مکن دراز آهنگ

۳۷

شعر او خوان که اندرو یابی

در بنهاده تنگ‌ها بر تنگ

تصاویر و صوت

دیوان ناصر خسرو به اهتمام جهانگیر منصور - ناصر بن خسرو بن حارث القبادیانی البلخی - تصویر ۲۸۵
دیوان اشعار حکیم ناصر خسرو قبادیانی به اهتمام مجتبی مینوی و مهدی محقق - ج ۱ - ناصر خسرو قبادیانی - تصویر ۳۹۶
دیوان قصاید و مقطعات ناصر خسرو (بضمیمه روشنائینامه و سعادتنامه و رساله ای بنثر با فهرست اعلام و تعلیقات) با مقدمهٔ تقی‌زاده - ابومعین حمیدالدین ناصر بن خسرو قبادیانی - تصویر ۳۵۳

نظرات

user_image
جهن یزداد
۱۴۰۳/۰۱/۰۵ - ۰۷:۱۱:۲۹
ای  همه کار تو دراز آهنگ پست منشین که نیست جای درنگ دل نهادی در این سرای سپنج سنگ بسیار ساختی بر سنگ چون گرفتی درنگ و پست نشست برکش اکنون بر اسپ رفتن تنگ لشکری هر گهی که ماند باز نبود زان سپس بسیش درنگ هر سوی شادمان به نقش و نگار که بمرد آنکه نقش کرد ارتنگ   سرور رنگ‌هاست رنگ سیاه کی سیه کم شود به دیگر رنگ؟ دشمن از تو همی گریزد و تو سخت در دامنش زدستی چنگ زی تو آید چو چیره شد دشمن کرده دل تنگ و روی پر آژنگ؟ زین جهان چونکه او بود پیروز کرده خیره سوی گریز آهنگ گرت هوش است و سنگ‌ هان زنهار، ای خردمند، از این  بزرگ نهنگ هوش و سنگت برد به گردون سر که بدین یافت سروری هوشنگ برکشد هوش مرد را از چاه گاه بخشدش و کشور  و اورنگ وگرش تخت و گه نبود رواست بهتر از تخت و گه بود هش و هنگ دانش آموز و بخت را منگر از دلت بخت کی زداید زنگ؟ بخت آبی است گه خوش و گه شور گاه تیرهٔ سیاه و گاه چو زنگ به یکی چنگش آخته دشنه است به دگر چنگ می‌نوازد چنگ چون بیاشفت بر کلنگ در ابر گم شود راه بر پرنده کلنگ  چونی خشم بخت پیدا نیست شکرش را جدا مدان ز شرنگ وین چنین چیز دیو باشد و من از چنین دیو ننگ دارم، ننگ نروم اندر این بزرگ رمه که بدو در نهاز شد بز لنگ ای پسر، با جهان  بساز و بدار وز ستمهای او منال و ملنگ چون برآشفته گشت یک چندی دوردار از پلنگ بدخو رنگ من به اندک زمان بسی دیدم این چنین های‌های و لنگالنگ پست بنشین و چشم دار بدانک زود زیر و زبر شود نیرنگ  چرخ  با زیرکان ندارد پای این سخن خوش بگفته آن سرهنگ که «چو گربه به زیر بنشیند موش را سر بگردد اندر غنگ» سپس بی هشان   مرو زنهار گر نخوردی تو همچو ایشان بنگ ور جهان پر شد از مگس منداز بر مگس خیره خیره تیر خدنگ هرکه او گامی از تو دور شود تو ازو دور شو به صد فرسنگ  سخن حجت خراسان گیر کار کوته مکن دراز آهنگ