
ناصرخسرو
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۰۴
۱
از بهر چه، ای پیر هشیوار هنربین،
بر اسپ هوا کرد دلت بار دگر زین؟
۲
دین است نهال شکر حکمت، پورا،
بنشانش و به هر وقت ازو بار شکر چین
۳
مر بند هوا را به جز از حکمت نگشاد
حکمت برد از عارض و رخسار چو زر چین
۴
این است تو را منزل و زاد، ای سفری مرد
برگیر، هلا، زاد و همه بار سفر زین
۵
طین است تو را اصل، بلی، لیکن بنگر
کان چیست کزو گشت چنین یار هنرطین
۶
ای رفته چهل سال به تن در ره دنیا،
گمراه چرا شد دل هشیار تو در دین؟
۷
راهت بنمایم سوی دین گر تو نگیری
اندر دل از این پند پدروار پدر کین
۸
دار گذر است اینت، به پرهیز و به طاعت
بشتاب و بپرهیز و رو از دار گذر هین
۹
بنداز تبرزین، چو طبرزد بشنو پند
چون من به طبرزد که کند کار تبرزین؟
تصاویر و صوت



نظرات