
ناصرخسرو
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۸۱
۱
تا کی از آرزوی جاه و خطر
به در شاه و زی امیر شوی؟
۲
دشمن من شدی بدانکه چو من
حاضر آیم تو می حسیر شوی
۳
جهد آموختن بباید کرد
گرت باید که بینظیر شوی
۴
که نمیرند جمله باخطران
تا تو، ای بیخطر، خطیر شوی
تصاویر و صوت

نظرات