
ناصرخسرو
قصیدهٔ شمارهٔ ۴۴
۱
گویند عقابی به در شهری برخاست
وز بهر طمع پر به پرواز بیاراست
۲
ناگه ز یکی گوشه ازین سخت کمانی
تیری ز قضای بد بگشاد برو راست
۳
در بال عقاب آمد آن تیر جگردوز
وز ابر مرو را به سوی خاک فرو خواست
۴
زی تیر نگه کرد پر خویش برو دید
گفتا «ز که نالیم؟ که از ماست که بر ماست»
تصاویر و صوت

نظرات
پویا
saeed
هومن موسویان
علی امیری
احمد مهاجری
علی
محمد
محمد
آبان
صدرا
ناشناس
اسد طباطبائی
امین کیخا
آرمان
ناشناس
محسن
ابوالفضل تیرگری
مجتبی خراسانی
سرابیان
شکیب shakib.falaki@gmail.com
...
پیام
حامد
BEI-IZAD
دکترفریبرز ملک نصری
چابک آبگینه
س ، م
جمشیددوستی میرقاید
مهدی
کوروش پاک فر
کوروش پاک فر
علی
رحیمی شورابی
سیدمحمدرضانجفی
شروین پاداشپور
نادر..
نیوشا
مسعود عیسوی
سرابیان
ایرنا
ذوالفقار شریفی
جواد
ماریا
محمد حسین نصر
سام
علی
بهروز
محسن
جهن یزداد
Azar
شجاع الدین ضیائیان