
ناصرخسرو
قصیدهٔ شمارهٔ ۴۵
۱
هر چه دور از خرد همه بند است
این سخن مایهٔ خردمند است
۲
کارها را بکشی کرد خرد
بر ره ناسزا نه خرسند است
۳
دل مپیوند تا نشاید بود
گرت پاداش ایچ پیوند است
۴
وهم جانت مبر به جز توحید
کان دگر کیمیای دلبند است
۵
سخت اندر نگر موحد باش
که سلب را بپا که افگنده است؟
۶
گر خداوندی از نیاز مترس
که رهی مر تو را خداوند است
۷
غمت آسان گذار نیز و بدان
مادرت برگذار فرزند است
۸
ای رفیق اندرون نگر به جهان
تا چو تو چند بود یا چند است
۹
این جهان نیست با تو عمر دراز
مر تو را عمر خود دم و بند است
۱۰
مکن امید دور آز دراز
گردش چرخ بین که گریند است
تصاویر و صوت


نظرات
امین کیخا
امین کیخا
امین کیخا
امین کیخا