ناصرخسرو

ناصرخسرو

قصیدهٔ شمارهٔ ۶

۱

نکوهش مکن چرخ نیلوفری را

برون کن ز سر باد و خیره‌سری را

۲

بری دان از افعال چرخ برین را

نشاید ز دانا نکوهش بری را

۳

همی تا کند پیشه، عادت همی کن

جهان مر جفا را، تو مر صابری را

۴

هم امروز از پشت، بارت بیفگن

میفگن به فردا مر این داوری را

۵

چو تو خود کنی اختر خویش را بد

مدار از فلک چشم نیک اختری را

۶

به چهره شدن چون پری کی توانی؟

به افعال ماننده شو مر پری را

۷

بدیدی به نوروز گشته به صحرا

به عیوق ماننده لالهٔ طری را

۸

اگر لاله پر نور شد چون ستاره

چرا زو نپذرفت صورتگری را؟

۹

تو با هوش و رای از نکو محضران چون

همی برنگیری نکو محضری را؟

۱۰

نگه کن که ماند همی نرگس نو

ز بس سیم و زر تاج اسکندری را

۱۱

درخت ترنج از بر و برگِ رنگین

حکایت کند کلهٔ قیصری را

۱۲

سپیدار مانده‌است بی‌هیچ چیزی

ازیرا که بگزید او کم‌بَری را

۱۳

اگر تو از آموختن‌ سر بتابی

نجوید سر تو همی سروری را

۱۴

بسوزند چوب درختانِ بی‌بر

سزا خود همین است مر بی‌بری را

۱۵

درخت تو گر بار دانش بگیرد

به زیر آوری چرخ نیلوفری را

۱۶

نگر نشمری، ای برادر، گزافه

به دانش دبیری و نه شاعری را

۱۷

که این پیشه‌هایی‌ست نیکو نهاده

مر الفغدنِ نعمت ایدری را

۱۸

دگرگونه راهی و علمی است دیگر

مر الفغدن راحت آن سری را

۱۹

بلی این و آن هر دو نطق است لیکن

نماند همی سحر پیغمبری را

۲۰

چو کبگ دری، باز مرغ است لیکن

خطر نیست با باز کبگ دری را

۲۱

پیمبر بدان داد مر علم حق را

که شایسته دیدش مر این مهتری را

۲۲

به هارون تا داد موسی قُران را

نبوده‌است دستی بران سامری را

۲۳

تو را خط قید علوم است و، خاطر

چو زنجیر، مر مرکب لشکری را

۲۴

تو با قید بی‌اسپ پیش سواران

نباشی سزاوار جز چاکری را

۲۵

ازین گشته‌ای، گر بدانی تو، بنده

شه چگّل و میر مازندری را

۲۶

اگر شاعری را تو پیشه گرفتی

یکی نیز بگرفت خنیاگری را

۲۷

تو برپائی آنجا که مطرب نشیند

سزد گر ببرّی زبان جری را

۲۸

صفت چند گوئی به شمشاد و لاله

رخ چون مه و زلفک عنبری را؟

۲۹

به علم و به گوهر کنی مدحت آن را

که مایه است مر جهل و بد گوهری را

۳۰

به نظم اندر آری دروغی طمع را

دروغ است سرمایه مر کافری را

۳۱

پسنده است با زهد عمار و بوذر

کند مدحِ محمود مر عنصری را؟

۳۲

من آنم که در پای خوگان نریزم

مر این قیمتی دُر لفظ دری را

۳۳

تو را ره نمایم که چنبر کرا کن

به سجده مر این قامت عرعری را

۳۴

کسی را برد سجده دانا که یزدان

گزیده‌ستش از خلق مر رهبری را

۳۵

کسی را که بسترد آثار عدلش

ز روی زمین صورت جائری را

۳۶

امام زمانه که هرگز نرانده است

بر شیعتش سامری ساحری را

۳۷

نه ریبی به جز حکمتش مردمی را

نه عیبی به جز همتش برتری را

۳۸

چو با عقل در صدر خواهی نشسته

نشانده در انگشتری مشتری را

۳۹

بشو زی امامی که خط پدرْش است

به تعویذ خیرات مر خیبری را

۴۰

ببین گرت باید که بینی به ظاهر

ازو صورت و سیرت حیدری را

۴۱

نیارد نظر کرد زی نور علمش

که در دست چشم خرد ظاهری را

۴۲

اگر ظاهری مردمی را بجستی

به طاعت، برون کردی از سر خری را

۴۳

ولیکن بقر نیستی سوی دانا

اگر جویدی حکمت باقری را

۴۴

مرا همچو خود خر همی چون شمارد؟

چه ماند همی غل مر انگشتری را؟

۴۵

نبیند که پیشش همی نظم و نثرم

چو دیبا کند کاغذ دفتری را؟

۴۶

بخوان هر دو دیوان من تا ببینی

یکی گشته با عنصری بحتری را

تصاویر و صوت

دیوان قصاید و مقطعات ناصر خسرو (بضمیمه روشنائینامه و سعادتنامه و رساله ای بنثر با فهرست اعلام و تعلیقات) با مقدمهٔ تقی‌زاده - ابومعین حمیدالدین ناصر بن خسرو قبادیانی - تصویر ۱۲۸
دیوان ناصر خسرو به اهتمام جهانگیر منصور - ناصر بن خسرو بن حارث القبادیانی البلخی - تصویر ۶۱
دیوان اشعار حکیم ناصر خسرو قبادیانی به اهتمام مجتبی مینوی و مهدی محقق - ج ۱ - ناصر خسرو قبادیانی - تصویر ۱۷۰

نظرات

user_image
یعقوب خاوری
۱۳۸۸/۱۲/۲۲ - ۰۲:۳۱:۲۱
در بیت 17 برای بهتر خواندن متن پیشه ها درست است. در ضمن الفغدن به معنای اندوختن و گردآوردن و ایدری یعنی این جهانی و در بیت بعد آن سری یعنی آن جهانی.
پاسخ: با تشکر، «پیشها» را با «پیشه‌ها» جایگزین کردیم.
user_image
جواد
۱۳۹۱/۰۵/۱۰ - ۲۱:۲۵:۴۲
بیت بیستم، در هر دو نیم بیت: به نظر باید کبک باشد.
user_image
ناشناس
۱۳۹۱/۰۵/۱۱ - ۱۵:۳۵:۰۸
نکوهش مکن چرخ نیلوفری رابرون کن ز سر باد و خیره‌سری را
user_image
hamid
۱۳۹۱/۰۷/۱۳ - ۰۱:۲۰:۰۲
ممنون از سایت خوبتون به عرضتون برسونم که بنده مداه هستو و خیلی علاقه دارم اشهار نصر حسرو را بخوانم ولی خیلی از ابات را نمی فهمم ایکاش شرح تفسیر و معنی هم داشت اگر هست لطفا راهنمائی بفرمائید
user_image
حبیب
۱۳۹۱/۰۸/۲۷ - ۰۸:۱۸:۲۸
سلام خسته نباشید من معنی این بیت رو می خواستم به هارون ما داد موسی قرآن رانبوده‌است دستی بران سامری را منظور رو هم اگه میشه بنویسید ممنون
user_image
رسته
۱۳۹۱/۰۸/۲۷ - ۱۲:۲۹:۱۲
معنی بیت 22 اشاره به داستان موسی و خانشین او هارون است ناصر خسرو که شیعهٔ اسماعیلی است اعتقاد داشت که علی خانشین بر حق پیامبر اسلام است هم چنان که هارون جانشین بر حق موسی بود. همین مطلب را در بیت های بعدی بیشتر پروانده است و در بیت 36 با صراخت بیشتری به همین مطلب می پردازد.
user_image
بهزاد
۱۳۹۱/۱۲/۱۴ - ۲۳:۴۹:۱۲
درود بر شما اگر مهر ورزیده بگویید که: هدف شاعر از خوکان کی ها هستند. برداشت من این است که ناصر خسرو بالای عنصری انتقاد میکند و سلطان محمود را خوک خطاب میکند.
user_image
دکتر ترابی
۱۳۹۲/۱۱/۲۱ - ۱۳:۴۳:۴۰
اشاره‌ی حکیم به موسا و هارون ، گویا ریشه در این حدیث نبوی دارد که در باره‌ی حضرت امیر میفرمایدانت منی به منزلت هارون من موسا الا انه لا نبی من بعدی ( انشاالله عربی آنرادرست نوشته باشم، خیلی سال از عربی خوانی من گذشته است) حاصل آینکه ُییامبر به داماد و پسر عمو میگوید :: تو همانند هارون برای موسایی مگر که پس از من پیامبری نیست.
user_image
آرش
۱۳۹۳/۰۵/۱۹ - ۰۷:۰۵:۳۵
من آنم که در پای ترکان نریزمترکان درسته نه خوکان.منظور اینه که میگه من با شعر فارسی سلطان ترک(غزنوی)را مدح نمیکنم.
user_image
ناشناس
۱۳۹۳/۱۱/۰۱ - ۰۵:۲۷:۰۱
با سلام. لطفا معنی شعر هم بزارید
user_image
نرگس
۱۳۹۴/۰۳/۲۱ - ۲۲:۰۰:۳۲
پری در بیت پنج دلالت دارد بر دو پری که ناصرخسرو میگوید افریده دو قسم بود یا انسان یا پری پری نیز دو قسم بود یا فرشته یا دیو فرشته ان است که اطاعت کرد دیو انست که اطاعت نکرد
user_image
مجتبی خراسانی
۱۳۹۴/۰۴/۲۸ - ۰۴:۱۰:۴۳
بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعینسرآغاز قصیده تاکیدی است بر «اعتماد به نفس» . شاعر از کسانی که ناکامی هایِ خود را از فلک و ستاره می دانند ، به سختی انتقاد می کند {البته خودِ او در اشعار مربوط به سال های اقامت در درۀ یمگان از جهان و فلک شکایت ها دارد . «دهر ستمکاره» ، «زمانۀ بدخو»} آنگاه می گوید: تو باید از اشخاص نیک نام و نکو محضر پیروی کنی و برای مردم سودمند گردی ، نه آن که مانند درخت تبریزی بی ثمر باشی . باید دانش بیاموزی تا بر فلک سلطه یابی . دبیری و شاعری پیشه های خوبی است ، اما آسایش در جهانِ دیگر راهی دیگر است . کالایِ شاعرانِ ستایش گر دروغ و گزافه است ، از این رو است که من مرواریدِ سخن را به پای خوکان {امیران و شاهان} نمی ریزم و آنان را نمی ستایم ، تو نباید در برابر آنان پشت خم کنی . آدم دانا بر کسی کرنش و تعظیم می کند که خداوند او را به رهبری برگزیده باشد . عدل کند ، ستم را از روی زمین بزداید ، و او کسی نیست جز مستنصر خلیفۀ فاطمی {که به زعم شاعر} امامِ زمانه است .به هارون ما داد موسی قرآن را/نبوده‌است دستی بران سامری راهارون: برادر حضرت موسی علیه السلام ، دست: در اینجا استعاره از غلبه و تصرف است ، سامری: نام مردی که گوساله ای از طلا و نقره ساخته بود ، و این گوساله صدا در می آورد و به سبب آن ، گروهی از بنی اسرائیل گمراه شدند ؛ پیامبر (ص) قرآن را به علی (ع) سپرد و نیرنگ باز بر آن دست نیافت . هارون کنایه از علی (ع) است بنا بر حدیث: «علی منی بمنزلة هارون من موسی الا انه لانبی بعدی» یعنی پیامبر (ص) فرمود: علی از من به منزلۀ هارون از موسی است جز این که پس از من پیامبری نخواهد آمد. و موسی کنایه از محمد (ص) است ، و سامری مرد نیرنگ بازی که در غیاب موسی (ع) قوم بنی اسرائیل را فریب داد . مراد شاعر این است که چنان که موسی (ع) سرپرستی و هدایت بنی اسرائیل را به هنگام رفتن به طور به برادرش هارون سپرد ، محمد (ص) نیز قرآن را به علی (ع) سپرد تا نگهبانش باشد ، اما نیرنگ باز نتوانست بر قرآن دست یابد ، بر خلاف داستان موسی (ع) ، که سامری بنی اسرائیل را گمراه کرد .پسنده ست با زهد عمار و بوذر/کند مدحِ محمود مر عنصری راعمار و بوذر: دو تن از صحابۀ حضرت رسول (ص) بودند. آیا با وجود عمار و بوذر ، که هر دو به زهد معروف بودند ، شایسته است که عنصری ، محمود غزنوی را بستاید ؟ در این بیت تعقید لفظی است و ترتیب طبیعی عبارت چنین است: پسنده است مر عنصری را (که) با زهد...بمنه و کرمه
user_image
احمد سیر
۱۳۹۴/۰۵/۰۶ - ۰۰:۱۳:۱۱
سلام می شود این بیت را من معنی کند امام زمانه که هرگز نه راده ست به شریعتش سامری ساحری را
user_image
parvaresh
۱۳۹۵/۰۱/۱۹ - ۱۵:۴۷:۴۶
با درود! در ابتدای شعر فرموده است: نکوهش مکن! یعنی از چرخ بد مگو و گله نکن! در اینجا ناصرخسرو گله از چرخ و زمانه را به عنوان علت سیاه بختی نهی میکند و در ابیات بعد میزان آگاهی و آموختن دانش را دلیل خوشبختی و یا شوربختی میداند اما دانش از نظر او علم شعر و موسقی یا علوم دیگر نیست. از نگاه او دانش معرفت دین است و شناخت کسی که دین را رهبری میکند و معرفتی که به درد آخرت بخورد. نکوهش = بدگویی و گله. امید که سودمند بوده باشه!با تشکر از سایت خوب و مفید گنجور! توانتان افزون است، افزونتر باد
user_image
محمد
۱۳۹۵/۱۱/۲۰ - ۱۵:۳۷:۵۰
بیت بیست و دوم مصرع اول، کلمه ی "را" باید از آخر مصرع حذف شود تا وزن درست دربیاید.
user_image
نجمه برناس
۱۳۹۶/۰۱/۰۴ - ۱۱:۰۷:۵۹
شاعر در ابیات نخستین می خواهد بگوید حوادث بد نتیجه اعمال انسان استنه روزگار بی گناه و میگوید زمانی که تو سرنوشت خود را بد رقم می زنی، از روزگار انتظار نیک اختری نداشته باش و از ما می خواهد به دنبال علم و دانش باشیم زیرا انسان دانا جایگاهش بالاتر از آسمان است مرالفغدن : ذخیره کردن
user_image
مریم عصار
۱۳۹۶/۰۸/۱۷ - ۰۲:۴۶:۴۸
بیت پانزدهم این شعر با ایه ی 33 سوره ی الرحمن ارتباط معنایی دارد
user_image
کاظم مروتی
۱۳۹۶/۱۲/۰۶ - ۰۰:۴۱:۱۳
گمان میکنم بیت دوم:بری دان از افعال چرخ برین رابدینگونه باشد:بری دان ز افعال چرخ برین رابا سپاس بسیار
user_image
مهسا
۱۳۹۷/۰۲/۰۶ - ۰۱:۴۲:۴۰
از دیدگاه من بهترین نظر از خانم/آقای "پرورش" بود ..........قصیده ی واقعا زیبا و بی نظیری از (حجت) ناصر خسرو بود و من بسیار لذت بردم...خیلی ممنون بابت سایت خوبتون :)
user_image
مهسا
۱۳۹۷/۰۲/۰۶ - ۰۱:۴۳:۰۹
از دیدگاه من بهترین نظر از خانم/آقای "پرورش" بود ..........قصیده ی واقعا زیبا و بی نظیری از (حجت) ناصر خسرو بود و من بسیار لذت بردم...خیلی ممنون برای سایت خوبتون
user_image
موسی روستایی
۱۳۹۷/۰۳/۱۲ - ۰۹:۴۴:۲۱
دربیت پنجم/ صائبیان می گفتند خیرات وشرور ونیکی وبدیها وابسته به سعد ونحس ستارگان است و این از آن جهت بود که آنان اجرام آسمانی را " احیا ونطقا: زندگان و سخنگویان" می دانستند.
user_image
سیدمسعود
۱۳۹۷/۰۹/۱۶ - ۱۴:۱۷:۰۷
با سلام مصراع دوم از بیت دوم به شکل زیر رایج تر و روان تر است نشاید نکوهش ز دانش بری را در بیت بیست و دوم بنا به ضرورتِ وزن ، قرآن به صورت " قران " باید خوانده شود مثل کلمه فلان
user_image
سیدمسعود
۱۳۹۷/۰۹/۱۶ - ۱۴:۳۰:۲۴
با سلام بیت سیزدهم به شکل زیر رایج تر و زیبا تر می باشداگر تو از آموختن‌سر نتابیبجوید سر تو همی سروری راچون " سر بتابی " و " نجوید" هر دو بار منفی دارد و وقتی می شود با جمله مثبت معنی را رساند چرا منفی در منفی در جمله بیاوریم
user_image
احمد
۱۳۹۸/۰۱/۰۹ - ۰۷:۵۰:۱۴
چو تو خود کنی اختر خویش را بدمدار از فلک چشم نیک اختری رافکر میکنم آغاز این بیت باید اینجور باشه: تو چون خود کنی.....
user_image
شفیق
۱۳۹۸/۰۱/۳۱ - ۰۱:۰۷:۵۲
گمان کنم بیت چهارم با این حدیث نبوی مناسبت داشته باشد:"حاسبوا قبل ان تحاسبوا" حساب خود را کنید پیش از آنکه به حساب شما برسند.و این بیت از صائب تبریزی: حساب خود اینجا کن آسوده دل شومیفکن به روز جزا کار خود را
user_image
نجمه برناس
۱۳۹۸/۱۲/۱۷ - ۱۴:۳۲:۴۶
بیت دوم : بری : پاک / چرخ برین ؛ استعاره از روزگار / بری در مصرع دوم صفت است که موصوفش حذف شده و منظور شخص بی گناهنشاید ؛ شایسته نیست . بیت : هم امروز از پشت ٬ بارت بیفکن ....معنی ؛ امروز کنایه از این دنیا / فردا کنایه از آخرت داوری ؛ قضاوت آرایه تضاد؛ بیفکن / میفکن
user_image
سیدمحمدجواد موسوی اعظم
۱۳۹۹/۰۳/۲۰ - ۱۳:۲۴:۳۹
متن "من آنم که در پای خوکان نریزم..." راباید با ابیات قبلی "پسند است با زهد عمار و بوذر کند مدح محمود مر عنصری را" معنی کرد.آیا با وجود افرادی مانند ابوذر و عمار پسندیده است که عنصری مدح سلطان محمود را کند، من این زیور زبان دری را فدای خوک صفتاتی (مانند سلطان محمود) نمی کنم.
user_image
سعیده
۱۳۹۹/۰۴/۱۷ - ۰۲:۳۳:۲۳
سلام. کدام بیت تعقید لفظی داره؟
user_image
سعیده
۱۳۹۹/۰۴/۱۸ - ۱۲:۳۹:۰۹
سلام.مفهوم بیت نه شکوفه ای نه برگی نه ثمر نه سایه دارم /متعجم که دهقان ز چه روی گشت ما راه ،کدام بیت مناسبه؟
user_image
جلیل Jalilomidi@yahoo.com
۱۳۹۹/۱۰/۰۳ - ۰۵:۲۹:۲۶
جناب حجة الحق ( نمی‌دانم این لقب پرطمطراق را چه کسی به او داده و این لقمهٔ بزرگ را چه کسی در دهان او گذاشته است) امیران سامانی و غزنوی را خوک می‌خوانده و در همان حال قیمتی درّ لفظ دری را در پای از خوک بدتران فاطمی می‌ریخته و برای آنان جاسوسی می‌کرده و مبلغ برنامه‌ها و توسعه‌طلبیهای سیاسی و مذهبی آنها بوده است. بد نیست بدانید که فاطمیان اصل و نسبی نداشتند ولی برای فریب مردم و برای پیروزی در رقابت با عباسیان به دروغ خود را به فاطمه دختر پیامبر بستند و نام خود را فاطمی نهادند! معروف است که یکی از آنها نامه‌ای برای خلیفه عباسی نوشته بود سراسر فحش و ناسزا و هتک حرمت. خلیفهٔ عباسی گفته بود کافی در جواب تنها این دو جمله را بنویسید: عَرفتَ أبَانَا وَ سَبَبتَنا. فَلَو عَرَفنَا أباک لَسَبَبنَاک! یعنی پدر ما را شناختی و دشنام دادی. اگر می‌دانستیم پدر تو کیست، دشنامت می‌دادیم!
user_image
ف ب
۱۴۰۰/۰۹/۲۷ - ۱۶:۲۸:۲۱
سلام و وقت بخیر. در بیت ۳۰ منظور از طمع ، امیدواری هست؟ یعنی در واقع میخواد به مخاطبین بگه که به دروغ درباره وجود امید در جامعه سخن به زبان میارن؟
user_image
جهن یزداد
۱۴۰۱/۰۴/۲۰ - ۲۲:۱۳:۰۶
نکوهش مکن چرخ نیلوفری رابرون کن ز سر باد و خیره سری را  هم امروز از پشت بارت بیفکن میفکن به فردا مر این داوری را درخت تو گر بار دانش بگیرد به زیر آوری چرخ نیلوفری را زَه و خَه و هزار زه ای بزرگ سخنورنادانانی که میگویند زبان پارسی بی عربی نشاید بنگرد بر این سخن و روانی و زیباییش
user_image
روح و ریحان
۱۴۰۱/۱۲/۰۵ - ۱۲:۴۴:۳۵
جالب و زیباست، ناصر خسرو از قرن 4 می‌دونسته زمین گرد هست، چند بار از لفظ چرخ استفاده کرده و جالب‌تر تسلط به علم نجوم و استفاده از واژه مشتری در بیت 38،  گالیله قرن ها بعد به دنیا اومد. مرگا به من که با پر طاووس عالمی یک موی گربه وطنم را عوض کنم. 
user_image
حسن عباسی
۱۴۰۱/۱۲/۱۱ - ۰۸:۳۵:۳۲
در
پاسخ به "روح و ریحان" عرض کنم که مراد از چرخ، فلک و مدار در نوشته‌های آن زمان، اشاره به تصور اشتباه گردش خورشید و ماه ستارگان حول زمین دارد نه گردی زمین.