
ناصرخسرو
قصیدهٔ شمارهٔ ۸۷
۱
از بهر چه این خر رمه بیبند و فسارند؟
یک ذره نسنجند اگر بیست هزارند
۲
گفتن نتوانند، چو گوئی ننیوشند
کز خمر جهالت همه سر پر ز خمارند
۳
ارز سخن خوب خردمندان دانند
کز خاطر خود ریگ بیابان بشمارند
۴
مشک است سخن نافهٔ او خاطر دانا
معنی بود آن مشک که از نافه برآرند
۵
مر جاهل را نبود اندازهٔ عالم
صد مرغ یله قیمت یک باز ندارند
تصاویر و صوت


نظرات
پارسا
nabavar
nabavar