ناصرخسرو

ناصرخسرو

بخش ۱۰۰ - پایان سفر

از آن جا به راه سه دره سوی بلخ آمدیم و چون به رباط سه دره رسیدیم شنیدیم که برادرم خواجه ابوالفتح عبدالجلیل در طایفه وزیر امیر خراسان است که او را ابونصر می‌گفتند و هفت سال بود که من از خراسان رفته بودم چون به دستگرد رسیدیم نقل و بنه دیدم که سوی شبورغان می‌رفت. برادرم که با من بود پرسید که این از کیست. گفتند از آن وزیر. گفت از کجا می‌آیید، گفتیم از حج. گفت خواجه من ابوالفتح عبدالجلیل را دو برادر بودند از چندین سال به حج رفته و او پیوسته در اشتیاق ایشان است و از هرکه خبر ایشان می‌پرسد نشان نمی دهند. برادرم گفت ما نامه ناصر آورده ایم چون خواجه تو برسد بدو بدهیم. چون لحظه ای برآمدکاروان به راه ایستاد و ما هم به راه ایستادیم و آن کهتر گفت اکنون خواجه من برسد و اگر شما را نیابد دلتنگ شود اگر نامه مرا دهید تا بدو دهم دلخوش شود. برادرم گفت تو نامه ناصر می‌خواهی یا خود ناصر را می‌خواهی. اینک ناصر. آن کهتر از شادی چنان شد که ندانست چه کند و ماسوی شهر بلخ رفتیم به راه میان روستا و برادرم خواجه ابوالفتح به راه دشت به دستگرد آمد و در خدمت وزیر به سوی امیر خراسان می‌رفت. چون احوال ما بشنید از دستگرد بازگشت و بر سر پل جموکیان بنشست تا آن که ما برسیدیم و آن روز شنبه بیست و ششم ماه جمادی الاخر سنه اربع و اربعین و اربعمایه بود و بعد از آن که هیچ امید نداشتیم و به دفعات در وقایع مهلکه افتاده بودیم و از جان ناامید گشته به همدیگر رسیدیم و به دیدار یکدیگر شاد شدیم و خدای سبحانه و تعالی را بدان شکرها گذاردیم و بدین تاریخ به شهر بلخ رسیدیم و حسب حال این سه بیت گفتم :

۲

رنج و عنای جهان اگر چه دراز است

با بد و با نیک بی گمان به سرآید

۳

چرخ مسافر ز بهر ماست شب و روز

هر چه یکی رفت بر اثر دگر آید

۴

ما سفر برگذشتنی گذرانیم

تا سفر ناگذشتنی به در آید

و مسافت راه که از بلخ به مصر شدیم و از آن جا به مکه و به راه بصره به پارس رسیدیم و به بلخ آمدیم غیر آن که به اطراف به زیارت‌ها و غیره رفته بودیم دوهزار ودویست و بیست فرسنگ بود، و این سرگذشت آنچه دیده بودم به راستی شرح دادم و بعضی که به روایت‌ها شنیدم اگر در آن جا خلافی باشد خوانندگان از این ضعیف ندانند و مواخذت و نکوهش نکنند واگر ایزد سبحانه و تعالی توفیق دهد چون سفر طرف مشرق کرده شود آنچه مشاهده افتد به این ضم کرده شود، ان شاءالله تعالی وحده العزیز و الحمدلله رب العالمین و الصلوة علی محمد و آله و اصحابه اجمعین.

تمام

تصاویر و صوت

سفرنامهٔ ابومعین حمیدالدین ناصر خسرو قبادیانی مروزی به کوشش محمد دبیرسیاقی، زوار، ۱۳۳۵ شمسی » تصویر 84
از سفرنامه ناصر خسرو به کوشش دکتر ذبیح‌الله صفا - ذبیح الله صفا - تصویر ۵۴
سفرنامه ناصر خسرو علوی ( به انضمام روشنایی نامه و سعادت نامه ) انتشارات محمودی - ناصر خسرو علوی - تصویر ۱۷۱
سفرنامه حکیم ناصر خسرو قبادیانی مروزی (با حواشی و تعلیقات و فهارس اعلام تاریخی و جغرافیایی و لغات) به کوشش محمد دبیرسیاقی - ناصرخسرو قبادیانی مروزی - تصویر ۱۶۰
ره آورد سفر (گزیده سفرنامه ناصر خسرو) دکتر دبیر سیاقی - ناصر خسرو - تصویر ۱۵۰

نظرات

user_image
ناشناس
۱۳۸۹/۱۲/۲۰ - ۰۰:۱۶:۲۵
در بیت دوم بایان سفرنامه "چرخ" درست است. چرخ مسافر زبهر ماست شب و روز .....
user_image
رسته
۱۳۹۱/۰۲/۰۳ - ۱۲:۴۰:۳۰
بیت دوم مصرع اول جنین است :جرخ مسافر ز بهر ماست شب و روزبیت سوم:غلط : برگذشتیدرست: برگذشتنیمنبع : نسخۀ چاپی دبیرسیاقی 1369
user_image
سیاوش
۱۳۹۶/۰۱/۰۲ - ۰۴:۱۱:۴۹
همه را خواندم و امروز به اتمام رساندم. بسیار زیبا و آموختنی بود. صد حیف که فرصت نگاشتن سفر مشرق نشد ناصر را و صد شکر که پیدا کرد گم کرده خود را. لاحول و لا قوه الا بالله.
user_image
جهن یزداد
۱۴۰۱/۰۸/۰۷ - ۰۹:۵۲:۳۰
مردی صادق و بزرگ بارها خوانده ام و بارها همراه خواندن  بر ایران و بر پاکی این مرد گریسته ام
user_image
محمد ق
۱۴۰۲/۱۰/۰۵ - ۱۸:۰۰:۲۲
از خواندن این سفرنامه لذت زیادی بردم و واقعا صداقت و راستی و عزم راسخ ناصر خسرو و وصف شهرها و نکاتی که گفته بود , منو به شدت تحت تاثیر قرار داده. برای لذت بردن از خوندن این کتاب باید در نظر داشت که هر فرسنگ معادل 5 کیلومتر هست و هر دینار حدود 15 دلار کنونی. هر یک گز  هم معادل یک متر هست. با تبدیل این واحدها به همدیگه, یک دید کلی به دست میاد که باعث دوچندان شدن لذت خواندن این سفرنامه  میشه.