ناصرخسرو

ناصرخسرو

بخش ۱۱ - از شمیران تا تبریز

بیست و ششم محرم از شمیران برفتم، چهاردهم صفر را به شهر سراب رسیدم و شانزدهم صفر از شهر سراب برفتم و از سعیدآباد بگذشتم. بیستم صفر سنه ثمان ثلثین و اربعمائه (۴٣٨) به شهر تبریز رسیدم، و آن پنجم شهریور ماه قدیم بود، و آن شهر قصبه آذربایجان است، شهری آبادان.

طول و عرضش به گام پیمودم هریک هزار و چهارصد بود و پادشاه ولایت آذربایجان را در خطبه چنین ذکر می‌کردند: «الامیر الاجل سیف الدوله و شرف المله ابومنصور وهسودان بن محمد مولی امیرالمومنین».

مرا حکایت کردند که بدین شهر زلزله افتاد، شب پنجشنبه هفدهم ربیع الاول سنه اربع و ثلثین و اربعمائه (۴٣۴) و در ایام مسترقه بود، پس از نماز خفتن بعضی از شهر خراب شده بود، و بعضی دیگر را آسیبی نرسیده بود و گفتند چهل هزار آدمی هلاک شده بودند.

تصاویر و صوت

سفرنامهٔ ابومعین حمیدالدین ناصر خسرو قبادیانی مروزی به کوشش محمد دبیرسیاقی، زوار، ۱۳۳۵ شمسی » تصویر 23
سفرنامه حکیم ناصر خسرو قبادیانی مروزی (با حواشی و تعلیقات و فهارس اعلام تاریخی و جغرافیایی و لغات) به کوشش محمد دبیرسیاقی - ناصرخسرو قبادیانی مروزی - تصویر ۳۷
ره آورد سفر (گزیده سفرنامه ناصر خسرو) دکتر دبیر سیاقی - ناصر خسرو - تصویر ۴۲

نظرات

user_image
علی نامیرا
۱۳۹۲/۰۱/۱۱ - ۰۳:۳۵:۲۷
«ابومنصور وهسودان» بدون فاصله درست است.
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۴/۲۲ - ۱۲:۵۹:۵۹
باز یاد هممیهنان اذربایجانی که درگذشتنشان جانمان را اندوهگین کرد
user_image
آزادبخت
۱۴۰۰/۰۲/۱۳ - ۰۲:۵۱:۳۵
وهسودان مملان هموست که در زمان او نخستین ترکان به اذربایجان امدند و مراغه را ویران کردند و مردم را کشتند و اسیر کردند و چون دژخویی بسیار کردند نخست سران انان را بخواند و چند تنشان بکشت و سپس به جنگ انان رفت و انان را از اذربایجان بیرون کرد اما با مرگ محمود غزنوی و امدن غزان سلجوقی و شکست خونبار مسعود و دیلمیان ایران به زیر حکم غزها رفت با این همه غزان انچنان نبودند که ایران را دگرگون کنند و امدنشان هم با ترفند مسلمان شدن بود انکه روی ایران را در خوارزم و فرارودان و کاشغر گرداند امدن ترکان مغولی بود و آذربایجان تا زمان شاه عباس صفوی پارسی ماند و رساله روحی انار جانی و گزارش چلبی که در قرن یازده نوشته بهترین سند در این باره است - روحی انار جان رساله خود را به گویش اهل تبریز نوشته که اندکی با فارسی دری فرق دارد اما قابل فهم است رساله روحی انارجانی به زبان زنان بزرگان اهل تبریز و لاتها و بازاریها هر یک جداگانه است و اطلاعات جامعه شناسی زیبایی از لحاظ زبان و گویش بدست میدهد و هیچ واژه ترکی در ان پیدا نمی شود - رساله در قرن یازده نوشته شده و همچنین جلبی نیز که پس از او و زمان تسلط عثمانی امده زبان تبریز و مراغه و دیگر شهرهای اذربایجان را پهلوی میداند که مردان اعیانشان به فارسی دری سخن می گویند باید دانست که هم اکنون نیز در شهرستانهای اذربایجان شرقی و باکو و دربند روستاها و شهرکهای کوچک و بزرگی هستند که با نام تات شناخته می شوند اما انها خود و زبان خود را پارسی مینامند