ناصرخسرو

ناصرخسرو

بخش ۶۷ - پس از طائف

از طائف برفتیم و کوه و شکستگی بود که می‌رفتیم و هر جا حصارکها و دیهک‌ها بود ودرمیان شکستها حصارکی خراب به من نمودند اعراب گفتند این خانه ی لیلی بوده است وقصه ی ایشان عجیب است. واز انجا به حصاری رسیدیم که ان را مطار می‌گفتند و از طائف تا آن جا دوازده فرسنگ بود. و از آن جا به ناحیی رسیدیم که آن را ثریا می‌گفتند آن جا خرمایستان بسیار بود و زراعت می‌کردند با آب چاه و دولاب و در آن ناحیه می‌گفتند که هیچ حاکم و سلطان نباشد و هر جا رئیسی و مهتری باشد به سر خود و مردم دزد و خونی همه روز بایکدیگر جنگ و خصومت کنند. و از طایف تا آن جا بیست و پنج فرسنگ می‌داشتند. از آن جا بگذشتم حصاری بود که آن را جزع می‌گفتند. و در مقدار نیم فرسنگ زمین چهار حصار بود. آنچه بزرگ تر بود که ما آن جا فرود آمدیم آن را حصین بنی نسیر می‌گفتند و درخت های خرما بود اندک و خانه آن شخص که شتر از او گرفته بودیم در این جزع بود، پانزده روز آن جا بماندم. خفیر نبود که مارا بگذراند و عرب آن موضع هر قومی را حدی باشد که علف خوار ایشان بود و کسی بیگانه در آن جا نتواند شدن که هر که را که بی خفیر یابند بگیرند و برهنه کنند. پس از هر قومی خیری باشد تا از آن حد بتوان گذشت، و خفیر بدرقه باشد و قلاوز نیز گویند. اتفاقا سرور آن اعراب که در راه ما بودند که ایشان را بنی سواد می‌گفتند به جزع آمد و ما او را خفیر گرفتیم و او را ابوغانم عبس بن العبیر می‌گفتند با او برفتیم. قومی روی به ما نهادند پنداشتند صیدی یافتند چه ایشان هر بیگانه را که بینند صید خوانند چون رئیس ایشان با ما بود چیزی نگفتند وگرنه آن مرد بودی ما را هلاک کردندی. فی الجمله در میان ایشان یک چندی بماندیم که خفیر نبود که ما را بگذراند و از آن جا خفیری دو بگرفتیم هر یک به ده دینار تا ما را به میان قومی دیگر برد.

تصاویر و صوت

سفرنامهٔ ابومعین حمیدالدین ناصر خسرو قبادیانی مروزی به کوشش محمد دبیرسیاقی، زوار، ۱۳۳۵ شمسی » تصویر 72
سفرنامه ناصر خسرو علوی ( به انضمام روشنایی نامه و سعادت نامه ) انتشارات محمودی - ناصر خسرو علوی - تصویر ۱۴۶
سفرنامه حکیم ناصر خسرو قبادیانی مروزی (با حواشی و تعلیقات و فهارس اعلام تاریخی و جغرافیایی و لغات) به کوشش محمد دبیرسیاقی - ناصرخسرو قبادیانی مروزی - تصویر ۱۳۵
از سفرنامه ناصر خسرو به کوشش دکتر ذبیح‌الله صفا - ذبیح الله صفا - تصویر ۳۷
ره آورد سفر (گزیده سفرنامه ناصر خسرو) دکتر دبیر سیاقی - ناصر خسرو - تصویر ۱۲۹

نظرات

user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۴/۲۸ - ۰۲:۵۶:۴۴
دیهک یعنی از ده کوچک تر diehak
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۴/۲۸ - ۰۲:۵۸:۴۳
صیاد افزون بر نخجیرگر واژه دامیار را هم دارد ، دامیار یعنی کسی که دام و تور می زند
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۴/۲۸ - ۰۳:۰۶:۰۱
خفیر یعنی نگهبان ولی کسی را که برای راهبری و راهوری در راهی به کار می گیرند هم خفیر می گویند ، گویا هر کس بی خفیر و راهور می رفته تباه می کردند . در فارسی به فرنود ( سند) شاهنامه انکس را که برای اوردن مهمان می فرستادند که مهمان راه نا اشنا را بیاورد به بزم ، خرام می گفته اند . در داستان رستم و سفندارمذ ، گاهی که سفندار رای بر ستیز استوار می دارد ، خرام رستم را بازپس می فرستد , و نان رستم را نمی خورد . درود بر سفندارمذ پاک .