سرایندهٔ فرامرزنامه

سرایندهٔ فرامرزنامه

بخش ۱۰۲ - آگاهی یافتن رای از لشکر و آمدن از پی فرامرز

۱

چو تاریکی شب پدیدار شد

سپه را ز سر رزم و پیکار شد

۲

فرو هشت در کوه چون پر زاغ

برافروخت کیوان ز کوکب چراغ

۳

فرامرز آسوده با لشکرش

به کام دل خود از آن کشورش

۴

وزآن سو گریزان شده هندوان

سوی رای رفتند جان ناتوان

۵

بگفتند با نامور شهریار

که ما را بد آمد ازین روزگار

۶

فرامرز آمد بر ما دمان

ابا نامداران و جنگ آوران

۷

بکردیم رزمی نه بر آرزو

زما کشته شد لشکر جنگجو

۸

همانا که مان بخت برگشته است

کزین گونه لشکر همه کشته است

۹

چو بشنید رای فرومایه بخت

به تندی برآشفت و آمد ز تخت

۱۰

یکی لشکری کرد آن نامدار

ز نام آوران پنج ره صد هزار

۱۱

ابا پیل و کوس و همان ساز جنگ

همان نامداران با فر و هنگ

۱۲

روان کرد لشکر گروها گروه

از آن کوه و هامون گرفته ستوه

۱۳

طلایه فرستاده از پیشتر

سپه ده هزاری ز پرخاشخر

۱۴

وزآن سو فرامرز مانند کوه

ز بس تاختن لشکر او ستوه

۱۵

طلایه فرستاد بر سوی هند

مبادا که آن بدنژادان سند

۱۶

بیارند در تیره شب تاختن

فتد در هژبران ز هر سو شکن

۱۷

همه هر چه بایست کرد و بگفت

سوی خوابگه شد زمانی بخفت

تصاویر و صوت

نظرات