سرایندهٔ فرامرزنامه

سرایندهٔ فرامرزنامه

بخش ۱۱۹ - رفتن فرامرز به جزیره کهیلا و پذیره شدن شاه کهیلا،فرامرز را

۱

به آب اندر افکند کشتی برفت

به سوی کهیلا بسیچید تفت

۲

کهیلا جزیری به سان بهشت

تو گفتی که رضوان در او لاله کشت

۳

زبس دلگشای و ز بس خرمی

شدی زنده زو مرده آدمی

۴

همانا که فرسنگ بودش دویست

که گفتی برو در زمین جای نیست

۵

زبس لشکر سرو و ایوان و باغ

پر از سنبل و لاله هامون و باغ

۶

فراوان درو گلستان و سرای

به پاکی به سان بهشت خدای

۷

بسی مردم و هر چه هست اندروی

جهانی به خوبی پر از رنگ و بوی

۸

درو شهریاری پر از نام و داد

جوانی خردمند و فرخ نژاد

۹

چوآگه شد از لشکر سرفراز

وزآن پهلوان زاده رزمساز

۱۰

بزرگان لشکر همه گرد کرد

پذیره شدن را بیاراست مرد

۱۱

ز پیلان جنگی ابا بوق و کوس

که از گردشان شد سپهر آبنوس

۱۲

تبیره زدند و دمیدند نای

پذیره شدند و کشیدند های

۱۳

بیامد دمان تا به دریا کنار

ز دریا برآمد گو نامدار

۱۴

چو با شهریار اندر آمد به تنگ

فرود آمد از اسب شه بی درنگ

۱۵

همیدون سپهبد گو پرهنر

فرود آمد و یکدگر را به بر

۱۶

گرفتند و پرسید ازو شهریار

ز رنج ره دور و از کارزار

۱۷

وز آنجا ببردش به ایوان خویش

دو ماهش همی داشت مهمان خویش

۱۸

شب و روز نخجیر و میدان و گوی

ابا مه رخان و می مشک بوی

۱۹

بتان پری پیکر و خوب چهر

کزیشان دل مه بدی پر ز مهر

۲۰

همه روزه پر باده ساغر به دست

گهی بود هشیار و گه نیم مست

۲۱

شه نیک دل خسرو آن زمین

کهیلا که بد چون بهشت برین

۲۲

زبهر پرستش کمر بر میان

شب و روز در پیش ایرانیان

۲۳

زبس خوب کاری و از مردمی

ز نیکوسگالی و از خرمی

۲۴

کزو دید گردنکش شیردل

زمان تا زمان گشت از وی خجل

۲۵

فرامرز او را فراوان ستود

که آباد بادا مرین تار و پود

تصاویر و صوت

نظرات