نسیمی

نسیمی

شمارهٔ ۲ - مستزاد

۱

ای حسن تو دردانه چو ک . . . بنند اعلا

چون نقطه فردی

۲

و آن نقطه ذات است ز «با» گشته هویدا

در دیده مردی

۳

شری است ترا در همه گنجینه دل ها

ای مخزن اسرار

۴

شوری است ترا در همه سر نسبت غوغا

هر سوی که گردی

۵

آنها که زنند از می عشق تو دم و دم

از نفخه عیسی

۶

حاصل شده آن دم همه را چون من شیدا

از عشق تو دردی

۷

خورشید مدام از غم تو گردد و تابد

ای نور دو عالم

۸

چون مردمک دیده به هر منزل و هر جا

بی فایده گردی

۹

این نه فلک خرقه کبود از غم عشقت

ای شمع دل افروز

۱۰

در خون بکشیدند همه دامان قباها

بر خورشید زردی (؟)

۱۱

زین نه پدر و چهار ام و سه پسر را

ای حامله دم

۱۲

پرورده چو جان ز آتش و آب و گل ما را

در غنچه چو وردی

۱۳

بیچاره نسیمی چو از این چاره فنا شد

ناچار فراقت

۱۴

باید شدنش از غم بیهوده دنیا

وز هر دل سردی

تصاویر و صوت

دیوان اشعار فارسی سید عماد الدین نسیمی به کوشش سید احسان شکر خدایی و نرگس سادات شکر خدایی - سید عماد الدین نسیمی - تصویر ۵۱۷

نظرات