
نسیمی
شمارهٔ ۱۲۰
۱
ماه بدر از روی خورشیدم حکایت میکند
وین سخن در جان اهل دل سرایت میکند
۲
گرچه میخواهد که ریزد چشم مستش خون دل
زلفش از روی کرم چندین حمایت میکند
۳
شهر دل معمور میدارد شه عشقش ولی
لشکر شوقش خرابی در ولایت میکند
۴
کی تواند محرم اسرار عشق او شدن
ابلهی کو تکیه بر عقل و کفایت میکند
۵
شکر ایام وصال گل چه داند بلبلی
کز جفای خار نالش یا شکایت میکند
۶
آنکه مست چشم خوبان نیست ای دل! مجرم است
شحنه عشقش بدین معنی جنایت میکند
۷
هست با حق در میان کعبه و دیر و کنشت
چون نسیمی هر کرا فضلش هدایت میکند
تصاویر و صوت


نظرات