
نسیمی
شمارهٔ ۱۲۲
۱
صاحب نظران قیمت سودای تو دانند
خورشیدپرستان سبق عشق تو خوانند
۲
بردار ز رخ دامن برقع که محبان
از شوق جمال گل تو جامه درانند
۳
تنها نه مرا هست نظر با رخت ای دوست
بنگر که ز هر گوشه چه صاحب نظرانند
۴
از کوی خودم گر تو برانی که نرانی
غم نیست اگر جمله آفاق برانند
۵
بر حال محبان نظری کن ز سر لطف
در آتش شوق تو صبوری نتوانند
۶
آنند گدایان درت کز سر همت
بر سلطنت هر دو جهان دست فشانند
۷
ای حور بهشتی که گل و لاله به رویت
مانند به حسن اندک و، بسیار نمانند
۸
دیگر نکند یاد لب چشمه حیوان
گر زانکه به خضر آب وصال تو چشانند
۹
آنان که شدند از نظر عید رخت شاد
فارغ ز غم و خرمی کون و مکانند
۱۰
بگشای نقاب ای گل خندان که جهانی
مانند نسیمی به جمالت نگرانند
تصاویر و صوت


نظرات