نسیمی

نسیمی

شمارهٔ ۱۷۱

۱

ای از لب تو تنگ شکر آمده به تنگ

روی تو کرده لاله و گل را خجل به رنگ

۲

ز ابروی گوشه گیر به زه کرده ای کمان

بر جان عاشق از مژه کج کرده ای خدنگ

۳

بخت منی و طالع من، چون کنی فرار

عمر منی و دولت من، کی کنی درنگ

۴

با سرو گفته بود صبا ذکر قامتت

زان بر کنار جوی به یک پا بماند لنگ

۵

سلطان حسن روی تو از زلف و خط و خال

لشکر کشیده است کجا میرود به جنگ؟

۶

خورشید اگر چه با تو کند دعوی جمال

دور از رخ و جمال تو سر می زند به سنگ

۷

تا بسته اند صورت رویت، نبست نقش

نقاش چرخ چون تو نگاری لطیف و شنگ

۸

یارب چه صورتی که ز روی کمال هست

اندیشه در جمال تو حیران و عقل دنگ

۹

خطت نهاد سلسله بر پای آفتاب

زلف تو بر میان قمر بسته پالهنگ

۱۰

نام از کجا و ننگ من عاشق از کجا؟

عاشق کی التفات نماید به نام و ننگ؟

۱۱

هر شب نسیمی از طرب عشق مهرخی

تا وقت صبحدم زده بر فرق زهره چنگ

تصاویر و صوت

دیوان فارسی فضل الله نعیمی تبریزی و عماد الدین نسیمی شیروانی به کوشش پرفسور رستم علی‌اف - فضل الله نعیمی تبریزی, عمادالدین نسیمی شیروانی - تصویر ۱۶۸

نظرات