
نسیمی
شمارهٔ ۱۷۳
۱
در ضمیرم روز و شب نقش تو میبندد خیال
جز تو نقشی در خیالم صورتی باشد محال
۲
هست با عشقت مرا پیوند جانی تا ابد
جاودان زان با توام هرجا که هستم در وصال
۳
جان من با مهر رویت الفتی دارد چنان
کز وجود خویش و از کون و مکان دارد ملال
۴
دارم از خورشید رویت آتشی در جان و دل
وز خیال نقش ابروی تو هستم چون هلال
۵
قامت سرو گل اندام تو در باغ بهشت
بشکند بازار طوبی را به حد اعتدال
۶
آرزومند جمال کعبه وصل ترا
آتش شوق تو در جان خوشتر از آب زلال
۷
واقف سر «سواد الوجه فی الدارین » هست
هر که این معنی بجست از ابجد آن زلف و خال
۸
پیش رخسارت گل از شرم آب گردد در زمان
گر کنی عزم گلستان با چنین حسن و جمال
۹
آفتابی شد نسیمی در هوای او بلی
ذره را خورشید سازد همت صاحب کمال
تصاویر و صوت


نظرات