نسیمی

نسیمی

شمارهٔ ۲۱۲

۱

بیار باده که عید است و روز می خوردن

چه خوش بود به می ناب روزه وا کردن

۲

بگوی صوفی خلوت نشین سرکش را

چرا به طاعت خوبان نمی نهد گردن؟

۳

جمال نور تجلی چو دید چشم کلیم

به کید سامری ایمان نخواهد آوردن

۴

سجود قبله روی تو می کنم زانرو

که پیش روی تو کفر است سجده ناکردن

۵

مرا محبت روی تو در دل سوزان

چه آتشی است که هرگز نخواهد افسردن

۶

ایا که منکر میخانه و خراباتی

بیا و گوش به تسبیح باده کن در دن

۷

چو سرکه، رو چه عجب گر ترش کند زاهد

طریق صوفی خام است غوره افشردن

۸

چو گل به بوی رخت جامه چاک خواهم کرد

میان ما و تو حیف است پیرهن بر تن

۹

چگونه پیش وجود تو نفی خود نکنم

که آفتاب رخت محو کرد هستی من

۱۰

طریق و رسم دوبینی رها کن ای احول

که یک حقیقت و ماهیت است روح و بدن

۱۱

بیا که چشم نسیمی به نور رخسارت

چنانکه دیده یعقوب شد ز پیراهن

تصاویر و صوت

نظرات