
نسیمی
شمارهٔ ۲۲۵ - ستایش فضلالله نعیمی
۱
گر شبی بازآید از در شمع جان افروز من
بر چراغ مهر و نور صبح خندد روز من
۲
گر مرا روزی خیالش روی بنماید به خواب
مطلع اقبال گردد طالع فیروز من
۳
تا سحر هر شب چو شمع از آتش هجران یار
دیده گریان است و می سوزد دل پرسوز من
۴
پیش ابروی تو می خواهم که جان قربان کنم
پرده بردار از رخ، ای عید من و نوروز من
۵
تا نهان کردی ز من رخ، یک نفس غایب نشد
صورت روی تو از چشم خیال اندوز من
۶
کی تواند کرد عاشق گوش بر پند ادیب؟
زحمت خود می دهی ای پیر پندآموز من
۷
چون نسیمی هر که او شد بنده فضل اله
کی تواند کو ببیند شمع جان افروز من
تصاویر و صوت

نظرات