
نسیمی
شمارهٔ ۲۲۸
۱
ای در بلا فتاده دل مبتلای من
کس را مباد هیچ بلا چون بلای من
۲
از درد عشق یار چنان مبتلا شدم
کاندر جهان طبیب نداند دوای من
۳
عشق از برای دل بود و دل برای عشق
من از برای دردم و درد از برای من
۴
نقش خیال یار ز پیشم نمی رود
گر صد هزار تیغ رسد در قفای من
۵
می خواهم از خدای، وصالش به صد دعا
باشد که مستجاب شود یک دعای من
۶
جور و جفای توست عطیه بر اهل دل
این تحفه بود در دو جهان خود عطای من
۷
از آه آتشین نسیمی شود چو موم
گر سنگ خاره گوش کند ناله های من
نظرات