نسیمی

نسیمی

شمارهٔ ۲۳۱

۱

آن که ماه از شرم رویش بی نقاب آید برون

وز گریبانش سحرگه آفتاب آید برون

۲

گفتمش: بر عارضت آن قطره های ژاله چیست؟

زیر لب خندید و گفت: از گل گلاب آید برون

۳

آن که دعوی می کند در دور چشمت زاهدی

خرقه اش را گر بپالایی شراب آید برون

۴

کی برون آید لبت از عهده بوسی که گفت

چون محال است کآب حیوان از سراب آید برون

۵

گر بگویم قصه شوق تو با چنگ و رباب

ناله های زار از چنگ و رباب آید برون

۶

از جگر گر خون بریزد دل، غذا سازد روان

قوت آتش باشد آن خون کز کباب آید برون

۷

بر امید دیدن رویش نسیمی روز حشر

همچو نرگس از لحد مست و خراب آید برون

تصاویر و صوت

زندگی و اشعار عماد الدین نسیمی: شامل تحقیق در احوال و آثار نسیمی، پژوهشی در اندیشه های حروفیه به همراه متن تصحیح شده اشعار بر اساس یک نسخه نویافته کهن و هفت نسخه خطی دیگر به کوشش یدالله جلالی پندری - . - تصویر ۲۸۶

نظرات