
نسیمی
شمارهٔ ۲۵
۱
زلف تو شب قدر من و روی تو عید است
وز زلف تو اندیشه ادراک بعید است
۲
ابروی تو هریک مه عید است از آنرو
در عالم از ابروی تو پیوسته دو عید است
۳
تا روی تو را دیده ام ای ماه دل افروز
روزم همه چون طالع و بخت تو سعید است
۴
هرگز نفسی در دو جهان شاد مبادا
آن دل که ز درد تو به درمان نرسیده است
۵
خالی نبود تا ابد از نور تجلی
آن را که به رخسار تو بینا شده دیده است
۶
رخصت ندهد عقل اگر خوانمت انسان
انسان خداروی، بدینسان که شنیده است
۷
دانی که ز عالم که برد دین به سلامت
آن دل که به کفر سر زلفت گرویده است
۸
تا قبله عشاق تو از روی تو شد راست
چون طاق دو ابروی تو محراب خمیده است
۹
تا وصف رخت در قلم آورد نسیمی
خط بر ورق حسن رخ ماه کشیده است
تصاویر و صوت



نظرات