
نسیمی
شمارهٔ ۲۵۲
۱
ای رخ ماه پیکرت شاهد بر پری زده
حسن تو در جهان جان تخت سکندری زده
۲
روی تو شمس والضحی، خط تو نون والقلم
لوح و دوات و کلک را بر سر مشتری زده
۳
دفتر لاله را رخت شسته ورق بر آب جو
خاتم حسن و لطف را ختم پیمبری زده
۴
مهره مهر طلعتت ای قمر منیر من
طلعت آفتاب را طعنه بر انوری زده
۵
خطبه حسن بر فلک کرده رخت به نام خود
بر زر و سیم مهر و مه سکه دلبری زده
۶
جان مسیح از دمت گفته که همدمم ولی
از دم او، دمت دم آدمی و پری زده
۷
معتکف در تو بر عرش نهاده متکا
سالک عشقت آستین بر سر سروری زده
۸
بر سر کوی وحدتت عشق تو، ای خلیل جان!
از گل رویت آتشی در بت آزری زده
۹
خاک نشین حضرتت یافته دولت ابد
بر ملکوت لامکان نوبت قیصری زده
۱۰
ای ز در توانگرت پیش گدای کوی تو
صاحب تاج و سلطنت دم ز قلندری زده
۱۱
هست نسیم زان جهت اعرف آشنا که او
بر در کعبه صفا حلقه حیدری زده
تصاویر و صوت


نظرات