
نسیمی
شمارهٔ ۲۵۷
۱
تا بر اطراف سمن مشک ختن ریختهای
در گل آتش زدهای، آب سمن ریختهای
۲
چشم بد دور ز رویت که به گفتار فصیح
آب لؤلؤی تر و در عدن ریختهای
۳
ورق دفتر گل را به رخ ای لالهعذار
کردهای ابتر و در صحن چمن ریختهای
۴
دست رنگین ز رقیبان بداندیش بپوش
تا ندانند که خون دل من ریختهای
۵
جرعه صافی ارواح مقدس بر خاک
به شراب لب یاقوتشکن ریختهای
۶
(خاک ره بر سر سرو چمن از فرط کمال
به سهیسرو قد ای سیمبدن ریختهای)
۷
به لب لعل و شکرخنده مرجان خوشاب
صدف چشم مرا در ز دهن ریختهای
۸
در کنار گل تر سنبل مشکین صنما
الله الله که چه با وجه حسن ریختهای
۹
ای نسیمی شدهای صافتر از باده روح
به سر درد مگر دردی دن ریختهای
تصاویر و صوت


نظرات