
نسیمی
شمارهٔ ۲۶۸
۱
گر کنی قبله جان روی نگاری، باری
ور بری عمر به سر با غم یاری، باری
۲
کار عشق است برو دست بدار از همه کار
گر کند عمر کسی صرف به کاری، باری
۳
زلف او محشر جان است دلا سعیی کن
که در آن حلقه درآیی به شماری، باری
۴
دل به دام تو درافتاد زهی صید ضعیف
کاشکی با همه می بود شکاری، باری
۵
غرق دریای غمش تا نشوی با لب خشک
برو ای خواجه! تو بنشین به کناری، باری
۶
گر چو چشمش نتوانی که شوی مست ابد
با چنان غمزه شوخش به خماری باری
۷
ای نسیمی ز خدا دولت منصور طلب
عاشق ار کشته شود بر سر داری باری
تصاویر و صوت

نظرات