
نسیمی
شمارهٔ ۲۷۶ - ستایش فضلالله نعیمی
۱
فضل حق میدهدم هردم از این می جامی
که ندارد چو ابد مستی او انجامی
۲
شرح اسرار تجلی تو ز فرعون مپرس
کآتش انی اناالله نداند خامی
۳
صبح و شامم همه با زلف و رخت می گردد
کو مبارک تر از این صبح و نکوتر شامی
۴
دور حسنش ابدی گشت و نباشد من بعد
خالی از مهر رخش در همه دور ایامی
۵
(خال مشکین لبش دانه زلف است آری
هست بر هر ورق چهره کماهی دامی)
۶
آن که شد مست می عشق رخش در همه حال
با وی است ار چه بود همدم دردآشامی
۷
از تویی تا به خدا یک نفس است ای سالک!
بر سر خویش نه از شش جهت خود گامی
۸
(بجز آن دل که رسد از رخ و زلفش به خدا
کی دلی دید مرادی و گرفت او کامی؟)
۹
زلف مشکین دلارام من آرام دل است
بی سر زلف دلارام که دید آرامی؟
۱۰
مست فضل است نسیمی و بر این معنی دال
هست از هر طرف روی تو ضاد و لامی
تصاویر و صوت

نظرات