نسیمی

نسیمی

شمارهٔ ۳۶

۱

منم آن مجمع البحرین که پر لؤلؤی مرجان است

که دایم در خیال من لب و دندان جانان است

۲

بیا ای طالب معنی! کنون بشنو به گوش جان

بیان از علم القرآن که الحق فضل رحمان است

۳

«لباس سندس» حق را که آمد خلعت حوری

تو از «مدهامتان» برخوان که بر رخ خط ریحان است

۴

ز «عینان نضاختان» بنوش این شیر چون امی

ز شرح سینه چون دیدی که جاری زان دو پستان است

۵

چو عین سلسبیلی شد روان از خط زیر لب

بخور کاسی دو زان کوثر، علی چون ساقی آن است

۶

درخت منتهی را جا (از آن) در این بهشت آمد

که سی و دو سخن از وی محیط چرخ گردان است

۷

حیات جاودان جاری در این خلد است ز فضل حق

که یک قطره ز جوی او هزاران بحر عمان است

۸

بیاور جام پرباده، الا ای ساقی ساده!

که تا ظاهر کند رمزی علی از حق که پنهان است

۹

چو انس و جن شدند کافر، شدند یأجوج و هم مأجوج

از آن سدی که ذوالقرنین بر ایشان بست ایمان است

۱۰

زمین بشکافت و شد ظاهر ز حق آن آیت دابه

مریض عشق را دیگر بجز مردن چه درمان است

تصاویر و صوت

دیوان اشعار فارسی سید عماد الدین نسیمی به کوشش سید احسان شکر خدایی و نرگس سادات شکر خدایی - سید عماد الدین نسیمی - تصویر ۵۶۴

نظرات