
نسیمی
شمارهٔ ۴۸
۱
الله الله این چه نور است آفتاب روی دوست
این چنین رویی به وجه الله اگر آری نکوست
۲
چشم من جز روی او، روی که آرد در نظر؟
کآنچه می آید به چشمم در حقیقت روی اوست
۳
می دمد بوی خوش باد صبا جان در تنم
کس نمی داند که با باد سحرگاهی چه بوست
۴
ذکر فردا کم کن ای زاهد که با یاد لبش
خرقه پوش امروز می بینم که بر دوشش سبوست
۵
کرده ام در دیده مأوای خیال قامتش
سرو را جا بر کنار چشمه یا بر طرف جوست
۶
در ازل حرفی شنیدند از دهانش اهل راز
هر طرف چندانکه می بینم هنوز آن گفت و گوست
۷
تا به آب می کنم طاهر لباس زرق را
دایما با خرقه در میخانه کارم شست و شوست
۸
آن که عاشق بر جمال صورت خوبان نشد
صورتی دارد ولی از راه معنی سنگ و روست
۹
شرح زلف و خال آن ماه از نسیمی بازپرس
کو پریشان حال و سرگردان از آن چوگان و گوست
تصاویر و صوت


نظرات