
نسیمی
شمارهٔ ۶۲
۱
دل بی تو از نعیم دو عالم ملال یافت
خرم کسی که با تو زمانی وصال یافت
۲
آواره ای که بر سر کوی تو شد مقیم
مقدور قدر عزت و جاه و جلال یافت
۳
جز سوختن چه کار کند پیش روی شمع
پروانه ای که پرتو نور جمال یافت؟
۴
آن خسته ای که یاد تواش بر زبان گذشت
طعم حیات و لذت جان در مقال یافت
۵
از خانقاه و مدرسه اعراض کرد و رفت
آواره ای که در طلبت ذوق و حال یافت
۶
جانم ز غیر صورت روی تو، محو کرد
نقشی که بر صحیفه وهم و خیال یافت
۷
اندیشه خلاص محال است اگر کند
مرغی که دام و دانه آن زلف و خال یافت
۸
در کربلای عشق شهیدی که تشنه رفت
از کوثر وصال تو آب زلال یافت
۹
شادی اهل عشق غم وصل دوست است
شاد آن دلی که با غم عشق اتصال یافت
۱۰
جانی که با وصال تو شد یک نفس قرین
جاوید زنده گشت و جهانی کمال یافت
۱۱
جان در میان نهاد نسیمی چو شمع از آن
در سلک عاشقان جمالت مجال یافت
تصاویر و صوت


نظرات