
نسیمی
شمارهٔ ۶۷
۱
ای نور رخت مطلع انوار هدایت
معلوم نشد عشق ترا مبداء و غایت
۲
بر لوح دلم نقش خیال تو کشیدند
روزی که نبود از قلم و لوح حکایت
۳
از دشمنی خلق جهان باک ندارد
آن را که بود از طرف دوست حمایت
۴
گر لطف تو همراه شود بی خردان را
گو محو شو از روی زمین عقل و کفایت
۵
صد سالم اگر رانی و یک روز بخوانی
جز شکر تو جایی نتوان برد شکایت
۶
درد تو نه دردی که بود قابل درمان
عشق تو نه عشقی که رسد آن به نهایت
۷
کس مثل نسیمی نتواند به حقیقت
ره سوی تو بردن مگر از روی هدایت
نظرات