
نسیمی
شمارهٔ ۸
۱
آنچه پیش است اگر جمله بدانید شما
روز و شب خون ز ره دیده فشانید شما
۲
دیده دل بگشایید و نکو درنگرید
می رود عمر، چه در بند جهانید شما
۳
چون روی از پی دنیی، برود دین از دست
وز پی سود جهان بس بزیانید شما
۴
پیش دارید یکی راه عجب دور و دراز
نیک کوشید در این راه نمانید شما
۵
هیچ کس نیست که این راه ندارد در پیش
گورها را نگرید ار به گمانید شما
۶
اگر از قوس قضا تیر اجل بر تو رسد
بهر آن تیر، یقین، جمله نشانید شما
۷
ای نسیمی چو تو خورشید برآمد به جهان
این همه ذره بدان نور نهانید شما
نظرات