
نسیمی
شمارهٔ ۸۸
۱
گر سعادت نظری بر من زار اندازد
بر سرم سایه سرو قد یار اندازد
۲
دور از آن یار و دیارم نظر سعد کجاست
تا مرا باز بدان یار و دیار اندازد
۳
آن که شد مست غرور از می پندار امروز
منتظر باش که فرداش خمار اندازد
۴
سببی ساز خدایا که طبیبم نظری
بر دل خسته بی صبر و قرار اندازد
۵
من که باشم که شوم کشته به تیغش مگر او
از کرم سایه بر این صید نزار اندازد
۶
پیش ابروی کماندار تو میرم که مدام
تیر مژگان همه بر عاشق زار اندازد
۷
گر برد بوی سر زلف ترا باد به چین
خون دل در جگر مشک تتار اندازد
۸
گر کند چشم تو بر گوشه نشینان نظری
مستی و عربده در صومعه دار اندازد
۹
چون شد از دولت وصل تو نسیمی منصور
وقت آن است که سر در سر دار اندازد
تصاویر و صوت

نظرات