نظیری نیشابوری

نظیری نیشابوری

شمارهٔ ۱۱۱

۱

ذوقی به کمالست و وصالی به دوامست

امروز به ما منزلت عشق تمامست

۲

بر صوفی بی وجد وبالست عبادت

بر شیشه که خالی ست ز می سجده حرامست

۳

دادیم به معشوقه و می دنیی و دین را

بدنام شدن در دو جهان غایت نامست

۴

احیای شب ما و صبوحی حریفان

مهتاب همه روزن و صبح همه بامست

۵

جمعی که گرفتاری ایام شناسند

چون شب پره از نور گریزند که دامست

۶

می گریم و از گریه چو طفلم خبری نیست

در دل هوسی هست ندانم که کدامست

۷

ساقی غم دوران مخور و رطل گران ده

شادست جهان تا می حسن تو به جامست

۸

گویید به زاهد بچه عصمت نفروشد

بوی می دوشینه هنوزش به مشامست

۹

رنجور و الم دیده و پیرست «نظیری »

جام سحری چون نخورد ماه صیامست

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
اشتیاق
۱۴۰۳/۰۶/۱۹ - ۱۱:۲۳:۱۸
جمعی که گرفتاری ایام شناسند چون شب پره از نور گریزند که دامست