نظیری نیشابوری

نظیری نیشابوری

شمارهٔ ۱۲۸

۱

داند اخلاص مرا وز حال من آگاه نیست

در دلش ره دارم و بر آستانم راه نیست

۲

بخت با ما سرکش است و مدعا با ما به جنگ

کهربای شوق ما را جذبه یک کاه نیست

۳

فصل ها شد در تباهی، برنیامد عمر ما

کشتی ما را سفر از سیر سال و ماه نیست

۴

شست دل صد ره گشودم بر هدف کاری نکرد

گوییا پیکان و پر با این خدنگ آه نیست

۵

خاطر دوران ز کین دوستان در عهد تو

آن چنان پر شد که دل ها را به دل ها راه نیست

۶

عرض حال جمله ره دارد به خلوتگاه رب

جز دعای من که او مقبول این درگاه نیست

۷

پیش از ین در جان سپاری ها از آن لب قسمتم

حرف تلخی بود اکنون گاه هست و گاه نیست

۸

جستجوی وصل با این زندگی بی طاقتی است

ذوقی از پرواز با این رشته کوتاه نیست

۹

گر «نظیری » شکوه از بی مهریت دارد مرنج

عیب صاحب را که پوشد بنده، دولتخواه نیست

تصاویر و صوت

نظرات