
نظیری نیشابوری
شمارهٔ ۱۳۷
۱
جزای حسن عمل در شریعت عربیست
به عرف عفو نکردن گناه بی ادبیست
۲
سواد دل ز می سالخورده روشن کن
که عینک بصرش ز آبگینه حلبیست
۳
قبول بی هنران ز التفات معشوق است
عنایت ازلی را نشانه بی سببیست
۴
جمال حال شود ترجمان استحقاق
دلیل آب جگر تفتگی و تشنه لبیست
۵
ز من مشاطه بستان صداق می طلبد
هنوز دختر رز در سرایچه عنبیست
۶
بگو که رفتم و قسمت نشد که دریابم
که نارسیدن سالک نشان بی طلبیست
۷
ز دوست روی مگردان و تن به فرمان ده
که هر که صاحب این حال شد، ولی و نبیست
۸
خلاف رسم درین عهد خرق عادت دان
که کارهای چنین از شمار بوالعجبیست
۹
شب سیاه صباح سفید می آرد
چراغ مطلب از دودمان بولهبیست
۱۰
به تیغ قطع ارادت نمی شود ما را
خلوص بندگی ما شرافت نسبیست
۱۱
مگو ز دوست، ملالت بود «نظیری » را
که مستی سحری از نیاز نیم شبیست
تصاویر و صوت

نظرات