
نظیری نیشابوری
شمارهٔ ۱۴۸
۱
چگونه نام تو آریم بر زبان گستاخ
که یاد تو نتوان کرد در نهان گستاخ
۲
اگر به گلبن تو بلبلی پناه آورد
کسی نمی زندش گل بر آشیان گستاخ
۳
هر ارجمند که در راه تو شهید شود
هما نمی کندش قصد استخوان گستاخ
۴
اگر سؤالی از آب لب کنیم خیره ببخش
به میزبان کریم است، میهمان گستاخ
۵
به کعبه سجده عارف نمی کنند قبول
اگر به دیر نهد پا بر آستان گستاخ
۶
محرمات حرمگاه های معبودند
به مقتضای طبیعت مده عنان گستاخ
۷
عجب که جان به سلامت برند مغروران
ستارگان قدرانداز و آسمان گستاخ
۸
چگونه حرمت درویش پارسا ماند
سؤال زشت و، غنی سخت دل، زبان گستاخ
۹
مباد صاعقه بی نیازیی بجهد
چنین مجوی «نظیری » ازو نشان گستاخ
نظرات