
نظیری نیشابوری
شمارهٔ ۱۵۶
۱
در آشیان ما پر و بال هما رسید
هرجا رسید سایه دولت ز ما رسید
۲
بلبل نمی شود که ننالد به بوستان
گلبن ز صوت و نغمه به نشو و نما رسید
۳
کس ماجرای بلبل و پروانه حل نکرد
سرگشته ماند هرکه به این ماجرا رسید
۴
با غمزه این معامله پیش از الست بود
حرف بلی نبود، که زخم بلا رسید
۵
هرکسی به قدر طاقت خود می کشد غمش
آهن به قدر جذبه به آهن ربا رسید
۶
یک خنده بر بضاعت درویش زد لبش
صد کاروان شکر به نی بوریا رسید
۷
گردید تلخ عیش حریفان ز حسرتم
لذت شد از طعام چو چشم گدا رسید
۸
آزار از جراحت بیگانگان رسد
مرهم منه که خم من از آشنا رسید
۹
می ده که رفت نوبت مستوری و صلاح
طرف نقاب غنچه به دست صبا رسید
۱۰
کس در جفا طریق رضا را به سر نبرد
در حیرتم که کار «نظیری » کجا رسید
نظرات