
نظیری نیشابوری
شمارهٔ ۱۵۷
۱
در به روی عیش تا بستیم دیگر وانشد
صد کلید آورد بخت و قفل این در وانشد
۲
در گریبانی که غم آویخت کمتر شد درست
خوش دلی کم دوخت جیبی را که یک سر وانشد
۳
تا غم از ویرانه ما راه آمد شد گشود
دیده شمع امید ما ز صرصر وانشد
۴
همچنان مکتوب ناکامی به هم پیچیده ماند
نامه سربسته ما هیچ جا سر وانشد
۵
سعی کردم تا مگر از عشق پردازم دلی
قطره خونابه ای از روی اخگر وانشد
۶
اضطراب از بهر جان بردن بسی پروانه کرد
پیچ و تاب شعله اش از بال و از پر وانشد
۷
آن که شب خواب «نظیری » را به افسون بست بست
هیچ کار بسته او زان فسونگر وانشد
تصاویر و صوت

نظرات