
نظیری نیشابوری
شمارهٔ ۱۶۶
۱
هوس پروانه است اما به گرد دود میگردد
نظر خوبست اما دل غبارآلود میگردد
۲
ز کاوشهای مژگان تو پرخون دیدهای دارم
که گر شویم به آب بحر خونآلود میگردد
۳
دلم را کرده ذوقت خوش دگر نگذارم از دستش
دهد تا باز ذوقی دست غم فرسود میگردد
۴
تو گر برهم زنی سودای دل، نازی زیان داری
مرا سرمایه دنیا و دین نابود میگردد
۵
درین مدت غم هجران عبث بر خود پسندیدم
ندانستم که از مرگم دلت خشنود میگردد
۶
کس این بیاعتدالیهای حسنت را کجا گوید
که عاشق پیشت از مهر و وفا مردود میگردد
۷
به شفقت گاهگاهی سوی خود میخوان «نظیری » را
جدایی دیده از وصلت تسلی زود میگردد
نظرات