
نظیری نیشابوری
شمارهٔ ۱۶۷
۱
عالم از عشق در وجود آمد
عشق معمار هست و بود آمد
۲
در بشر کبریای عشق نمود
ملک از عجز در سجود آمد
۳
رد شد از صدر بارگاه شهود
آن که در کار ما حسود آمد
۴
عشق بر تخت از زبر نگریست
عقل و لوح و قلم فرود آمد
۵
هرچه اهلیت نمودن داشت
همه از عشق در نمود آمد
۶
نیست جز عشق و عاشق و معشوق
هرچه در معرض شهود آمد
۷
عقل بر کار عشق سوخت سپند
شکل این گنبد کبود آمد
۸
عشق صنعت نمود بی آلت
بود هرچند از نبود آمد
۹
جامه مجنون درد که خلعت عشق
عاری از جنس تار و پود آمد
۱۰
عشق را عشق دی و فردا نیست
دیر هم زودتر ز زود آمد
۱۱
شد جوانی و عشق و حرص به جاست
شعله بنشست و خس به دود آمد
۱۲
ز سخن بر لب «نظیری » جوش
عشق در گفت و در شنود آمد
تصاویر و صوت

نظرات