نظیری نیشابوری

نظیری نیشابوری

شمارهٔ ۱۶۸

۱

روز ازلم بود به نابود نهفتند

در ضمن زیان کاری من سود نهفتند

۲

آن روز که می زاد مرا مادر گیتی

در هفت فلک اختر مسعود نهفتند

۳

در مصطبه جو علم، که نور خرد ما

از شمع شب مدرسه در دود نهفتند

۴

احوال حقیقت همه در سر مجازست

در سجده بت طاعت معبود نهفتند

۵

می نوش که آن روز که شد توبه اجابت

ذوق اثر از نغمه داوود نهفتند

۶

نبود عجب ار کور شود دیده حاسد

زهرش به نگاه حسدآلود نهفتند

۷

آن آتش جان سوز که شد باغ براهیم

تاب و تف از آن در دل نمرود نهفتند

۸

معلوم نشد شعبده چرخ «نظیری »

دیر آمده ام در نظرم زود نهفتند

تصاویر و صوت

نظرات