
نظیری نیشابوری
شمارهٔ ۱۶۹
۱
شمع را زنده دلی در شب تار آخر شد
روز عشرت همه در خواب خمار آخر شد
۲
شاخ سرکش شد و دست همه کوتاه بماند
جور گلچین و نزاع سر خار آخر شد
۳
عندلیب ار نسراید به قفس معذورست
گل به بازار نبردند و بهار آخر شد
۴
خلعت دهر به اندازه حال اکنون نیست
چرخ را رشته به هم رفت و مدار آخر شد
۵
همچو دینار که در پای کریمان افتد
کس نگفت از چه شماریم و شمار آخر شد
۶
کمتر از رنگ حنا بود به ما لطف جهان
سر و دستی نفشاندیم و نگار آخر شد
۷
فکر ناآمده این است که امسال گذشت
غم آینده همان بود که یار آخر شد
۸
نقش رخسار تو بر صفحه جان گشت رقم
پرده بر یک طرف انداز که کار آخر شد
۹
شاهدان گوشه چشمی به «نظیری » دارند
هرچه دل، صید همی کرد و شکار آخر شد
تصاویر و صوت

نظرات