
نظیری نیشابوری
شمارهٔ ۱۷۰
۱
کمال عاشقی حیرانی دیدار میآرد
چو آتش دیر میماند سمندر بار میآرد
۲
تو درخواه از قضا چندان که فیروزی شود روزی
به بخت ار در ببندی اختر از دیوار میآرد
۳
به هند خط جمال یار سودایی عجب دارد
همه اقرار ایمان کرده و انکار میآرد
۴
مسلمان عاشق رخسار و هندو واله حسنش
موحد بین که با هم مصحف و زنّار میآرد
۵
مبارک فال صبح دولت دیدار میخواران
که دست و پای بخت خفته را در کار میآرد
۶
ز خودبینان چه میجویی؟ به کوی بیخودان بنشین
که آب خضر اگر حاجت شود خمّار میآرد
۷
«نظیری» از نوازشهای درد دوست در ذوقم
که چون چنگم به ضربت بر سر اسرار میآرد
نظرات