
نظیری نیشابوری
شمارهٔ ۱۸۸
۱
ذوقی ز می نزاد که صد شور و شر نشد
بی باکی از مذاق خم می بدر نشد
۲
این رسم های تازه ز حرمان عهد ماست
عنقا به روزگار کسی نامه بر نشد
۳
باز این چه آفتست درخت امید را
امسال هم شکوفه فشاند و ثمر نشد
۴
بیهوده بر گذرگه آفت نشسته ام
شد کاروان و مرد رهی جلوه گر نشد
۵
رسوا منم و گرنه تو صد بار در دلم
رفتی و آمدی که کسی را خبر نشد
۶
دستار مار گنج گره در گلو شود
خم را که خشت میکده یی تاج سر نشد
۷
شب زنده دار باش که تا پیر بت تراش
بیدار بود، بتکده زیر و زبر نشد
۸
در صدر چون حضور نبود آستان گزید
هرگز گدای کوی مغان معتبر نشد
۹
بس نغمه ها به گوش «نظیری » هوس کشید
در از درون ببست و به بیرون در نشد
تصاویر و صوت

نظرات