نظیری نیشابوری

نظیری نیشابوری

شمارهٔ ۱۹۲

۱

روز از آن آید که با صد خواریم بر در کشد

پرده ناموس شب از روی کارم برکشد

۲

بر سر پروانه شمع از بهر آن سوزد که هست

جذبه عشقی که خاکستر به خاکستر کشد

۳

هیچ جا نگذشت کز وی فتنه‌ای باقی نماند

کاش چون آید غمت رخت از در دیگر کشد

۴

از درش تصدیع کم کردم چو دانستم که او

خط نسیانی مرا یک باره بر دفتر کشد

۵

غم که هر شب مجلسم افسرده زو می گشت رفت

امشب از جرأت چراغم دشنه بر صرصر کشد

۶

چاره یی کز بی قراری تشنه وصل تو را

بر سراب ار چشم افتد دست از کوثر کشد

۷

از فراق امشب «نظیری » مجلسم ماتمگهی است

بوی خون آید چو عودم شعله در مجمر کشد

تصاویر و صوت

نظرات