نظیری نیشابوری

نظیری نیشابوری

شمارهٔ ۱۹۴

۱

به گوشم از پریدن‌های چشم آواز می‌آید

که از غربت درین زودی عزیزی باز می‌آید

۲

مبارک پی هوایی کز دیار دوستی خیزد

که بی‌بال و پر آنجا مرغ در پرواز می‌آید

۳

بغل بگشای و پر کن از غنیمت‌های ایمانی

که از تاراج حسن مملکت پرداز می‌آید

۴

بساط جادویی برهم خورد جادونگاهان را

که لب با حجت و رخسار با اعجاز می‌آید

۵

محالست این که بر دام نگاه من گذار افتد

غزالی را که از پی صد کمندانداز می‌آید

۶

سپه را روح در پرواز و شه را بخت در نازست

که از بالا هما در چنگ آن شهباز می‌آید

۷

به ترتیب صبوحی صبحدم دیدم که دولت را

کمر می‌بست دوران خان خانان باز می‌آید

۸

سعادت‌های گوناگونست دوران را که حسن او

به هر انجام فصلی بر سرآغاز می‌آید

۹

نباشد محرم آهنگ دولت قدر هر سمعی

نوا نازک برون از پرده‌های ساز می‌آید

۱۰

چو شد تسخیر دل مشتاق را درمان شکیبایی است

که دل می‌نازد و دلبر ز روی ناز می‌آید

۱۱

«نظیری» دوستان را راز دل ناگفته کی ماند؟

تحمل کن که او خود بر سر این راز می‌آید

تصاویر و صوت

نظرات