نظیری نیشابوری

نظیری نیشابوری

شمارهٔ ۲

۱

مانند سراب بند بر پا

بیهوده شدیم دشت پیما

۲

بی بحر نموده شکل ساحل

بی آب نموده موج دریا

۳

سر داده به باد بود و نابود

بگرفته ز خاک عرض و پهنا

۴

بر اوج رسیده گه ز پستی

در پست فتاده گه ز بالا

۵

چون ظلمت نیستی درآمد

نه ماند رخ و نه ماند سیما

۶

در نای دمید دم مغنی

لب بست و فرو نشست غوغا

۷

عاشق که و عشق چیست؟ دانی

درمانده و درد بی مداوا

۸

سرگشته مطلب محالیم

ای کاش نبود این تقاضا

۹

آخر به چه مایه قرب جوییم

بال و پر مور و راه عنقا

۱۰

آتش نشود به باد خاموش

از سر نرود به فکر سودا

۱۱

چون حق نشود عیان «نظیری »

گوییم که لااله الا

تصاویر و صوت

نظرات