نظیری نیشابوری

نظیری نیشابوری

شمارهٔ ۲۰

۱

چه منت از مدد روزگار بر سر ما

که حسن فطرت اصلی نمود جوهر ما

۲

به شعر و شاهدم از کودکی نظربازیست

که عشق خیزد از آب و هوای کشور ما

۳

ز ذوق ما نشود باخبر مذاق سقیم

درست ذایقه داند عیار شکر ما

۴

کمان لعب به زه کرده در کمین بودم

که طایری ننشیند به بام منظر ما

۵

متاع راحت و شادی ما به غارت داد

چه فتنه بود که ناگه درآمد از در ما

۶

کدام عربده انگیز طرح جنگ انداخت

که سنگ تفرقه آمد به جام و ساغر ما

۷

کسی شکفته ز معجون آب و گل نشود

سرشته اند به غم طینت مخمرها

۸

غش وجود به اکسیر عشق زایل کن

که زر شود مست از کیمیای احمر ما

۹

ستاره دل عاشق نهان کند خورشید

کز آفتاب فروزان ترست اختر ما

۱۰

گداختیم ز دود خمار نایابی

به یک دو جرعه کس آبی نزد به اخگر ما

۱۱

نوا برآر و درین پرده کن «نظیری » رقص

که هست دلبر ما از الست دلبر ما

تصاویر و صوت

نظرات