
نظیری نیشابوری
شمارهٔ ۲۰۴
۱
گل آمد و لعلم ز دل سنگ برآورد
اشک ز تماشای چمن رنگ برآورد
۲
می خواست ز مرغان چمن شور برآرد
یک نغمه مغنی به صد آهنگ برآورد
۳
عشق آمد و در شهر دل آیین خرد دید
تا شهر به تاراج رود جنگ برآورد
۴
مطرب ز برم خرقه سالوس به در کرد
گرد همه شهرم به دف و چنگ برآورد
۵
شب نیست که از شادی بسیار نگریم
غم خوردن کم حوصله را تنگ برآورد
۶
یک بار به عیب و هنر خویش ندیدم
در جیب و بغل آینه ام زنگ برآورد
۷
در راه وفای تو نه طولیست نه عرضی
شوخی تو فرسنگ به فرسنگ برآورد
۸
این خونشده دل بس که خرابست «نظیری »
در پیش تو نتوانمش از ننگ برآورد
نظرات